بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در بصره زنى بود عیاش و خوشگذران
به نام شعوانه که نام هیچ مجلس فسادى از او خالى نبود. از راههاى نامشروع
مال و ثروت زیادى جمع آورى کرده ، و کنیزانى را در خدمت گرفته بود. روزى
با چند کنیزک از کوچه اى گذر مى کرد، به در خانه مردى صالح که از زهاد و
وعاظ آن عصر بود رسید، خروش و فریادى شنید که از آن خانه بیرون مى آمد. گفت
: در بصره چنین ماتمى هست و ما را خبر نیست ! کنیزکى را به اندرون فرستاد
تا ببیند چه خبر است . او داخل خانه رفت و مدتى گذشت و بیرون نیامد. کنیز
دیگرى فرستاد، که بعد از مدتى از او هم خبرى نشد.
شعوانه با خود گفت :
در این کار سرى است ، این ماتم مردگان نیست که برپاست ، این ماتم زندگانست ،
این ماتم بدکاران است ، این ماتم مجرمان است ، این ماتم عاصیان و نامه
سیاهان است ، خوب است خودم به اندرون روم ببینم چه خبر است ، وقتى داخل
خانه شد آن مرد عابد صالح را دید که در بالاى منبر این آیات را تفسیر مى
کند که :
اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا، و اذا
القوامنها مکانا ضیقا مقرنین دعوا هناللک ثبورا، لا تدعوا الیوم ثبورا
واحدا وادعوا ثبورا کثیرا
چون آتش دوزخ آنان را از مکانى دور ببیند،
خروش و فریاد خشمناکى دوزخ را از دور به گوش خود مى شنوند، و چون آن کافران
را در زنجیر بسته بر مکان تنگى از جهنم در افکنند، در آن حال همه فریاد و
واویلا از دل برکشند، به آنها عتاب شود که امروز فریاد حسرت و ندامت شما
یکى (دو تا) نیست بلکه بسیار از این آه و واویلاها باید از دل بر کشید.
این
کلمات چنان بر قلب شعوانه نشست که شروع به گریه کرد و گفت : اى شیخ من یکى
از روسیاهان درگاهم ، گناهکار و مجرمم ، آیا اگر توبه کنم حق تعالى مرا مى
آمرزد؟ شیخ گفت : خداوند گناهان تو را آمرزد اگر چه به اندازه گناهان
شعوانه باشد.
گفت : اى شیخ شعوانه منم اگر توبه کنم خدا مرا مى آمرزد؟
گفت : خداوند تعالى ارحم الرحمین است ، البته اگر توبه کنى آمرزیده مى شوى .
شعوانه از کارهاى بد خود دست برداشت و توبه کرد، به صومعه اى رفت ، و
مشغول عبادت شد، مدام در حالت ریاضت و سختى بود بنحوى که بدنش گداخته شد،
گوشتهاى بدنش آب گردید و به نهایت ضعف و نقاهت رسید.
روزى نظرى به وضع و
حال خود انداخت ، خود را بسیار ضعیف و نحیف دید، گفت : آه آه در دنیا به
این حال و روز افتادم ، نمى دانم در آخرت چگونه خواهم بود؟! ندایى به گوشش
رسید که : دل خوش دار و ملازم درگاه باش ، تا ببینى روز قیامت حال تو چگونه
خواهد بود.